فرادید: «بعد از مردنم تا یک روز یا بیشتر، ناخنهایم هنوز رشد میکنند و موهایم و ریشم... انگار از مرگ من بیخبرند» این جمله دیالوگی است از علی مصفا در فیلم پله آخر که از لحظههای ابتدایی بعد از مرگ میگوید.
مرگ پایان زندگی نیست، بلکه آغازیست برای مجموعهای پیچیده از واکنشهای زیستی. در لحظهای که قلب از تپیدن میافتد و مغز خاموش میشود، بدن هنوز برای مدتی زنده است؛ سلولها به آرامی میمیرند و نشانههای ظاهری مرگ بهتدریج پدیدار میشوند
بررسی این تغییرات نهفقط برای درک علمی مرگ ضروریست، بلکه ابزار دقیقی در دست پزشکی قانونی برای تعیین زمان تقریبی مرگ فراهم میکند. این مقاله به سراغ بازهای حساس و پرنشانه میرود: از هفت دقیقه تا هفت ساعت پس از توقف علائم حیاتی.
تعریف مرگ از دیدگاه زیستشناختی
در زیستشناسی، مرگ یعنی پایان برگشتناپذیر عملکردهای حیاتی بدن؛ جایی که قلب دیگر نمیتپد، جریان خون متوقف میشود و مغز از کار میافتد. این توقف همزمان در دو مرکز اصلی کنترل زندگی؛قلب و مغز،بهعنوان مرگ بالینی شناخته میشود.
اما واقعیت این است که سلولها بهمحض ایستادن قلب نمیمیرند. برای دقایقی، بعضی سلولها، بخصوص در اندامهایی مانند پوست و عضله، هنوز در حال تقلا هستند. مرگ، برخلاف تصور رایج، لحظهای واحد نیست؛ بلکه فرایندیست که با خاموش شدن چراغهای اصلی بدن آغاز میشود و طی ساعتها کامل میگردد.
تغییرات در ۷ دقیقه اول
مرگ، از نظر زیستی، با خاموش شدن قلب و توقف تنفس آغاز میشود. در این لحظه، خون دیگر پمپاژ نمیشود و اکسیژن به سلولها نمیرسد. سلولها بلافاصله وارد مرحلهای بحرانی میشوند؛ بدون اکسیژن، فرایند تولید انرژی مختل شده و مرگ سلولی (آپوپتوز) بهتدریج شروع میشود.
بدن به آرامی خنک میشود. فرآیندی بهنام «آلگور مورتیس» یا سرد شدن نعشی آغاز میگردد و دمای بدن شروع به افت میکند، حدود یک تا دو درجه در ساعت. عضلات نیز بهدلیل توقف تولید ATP (مولکول حامل انرژی)، بهطور موقتی شل میشوند، احساسی شبیه رها شدن کامل بدن. این لحظه، هم پایان است و هم آغاز یک رشته تغییرات پیدرپی.
تغییرات بین ۷ دقیقه تا ۱ ساعت
با گذشت دقایقی از توقف قلب، واکنشهای شیمیایی در عضلات آغاز میشوند. یکی از نخستین نشانهها، شروع جمود نعشی (Rigor Mortis) است: عضلات بهتدریج سفت میشوند، چون کلسیم آزادشده در تارهای عضلانی باعث انقباض ماندگار آنها میشود، بدون ATP، این انقباض قابل برگشت نیست.
از سوی دیگر، بهدلیل نبود گردش خون، خون به پایینترین نقاط بدن کشیده میشود و تجمع خون پس از مرگ (Livor Mortis) شکل میگیرد. پوست در این نواحی تیرهتر میشود، در حالیکه بخشهای بالایی بدن رنگپریدهاند.
فعالیتهای متابولیکی سلولی نیز تقریباً بهطور کامل متوقف میشوند. خاصیت ارتجاعی پوست کاهش یافته و بافتها آرام آرام شکل بیجانتری به خود میگیرند، بدنی که دیگر از درون زنده نیست، شروع میکند به نمایان شدن بیرونی این خاموشی.
تغییرات بین ۱ تا ۷ ساعت بعد از مرگ
تا پایان ساعت اول، جمود نعشی فقط در عضلات کوچک ظاهر شده، اما با گذشت زمان، این سفتی بهتدریج به تمام بدن گسترش مییابد، از پلکها و انگشتان گرفته تا اندامهای بزرگتر. این فرایند در اثر ادامهی تجمع کلسیم و نبود ATP شدت میگیرد.
در همین حال، فرایند اتولیز (تجزیهی خودبهخودی سلولها) آغاز شده. آنزیمهایی که پیش از این درون سلولها مشغول پردازش مواد بودند، حالا به تجزیهی دیوارهی سلولی خودشان میپردازند. نتیجه؟ بافتها شروع به فروپاشی میکنند.
باکتریهای روده هم بیکار نمیمانند؛ آنها بدون مزاحمت سیستم ایمنی، شروع به تکثیر و مهاجرت به بافتهای دیگر میکنند. این فعالیتهای میکروبی و شیمیایی بهتدریج بویی خاص و نشانههایی قابل تشخیص ایجاد میکنند که در پزشکی قانونی برای تخمین زمان مرگ کاربرد دارد.