این داستان از ماجرای سفارت آمریکا را هیچ‌کس نمی‌داند!

۴ هفته قبل ۹
سومچای سریواونِر ۸۳ ساله در آرامش و به دور از هیاهو، سال‌های آخر عمر خود را می‌گذراند.

برترین‌ها: سومچای سریواونِر در خانه‌های برخی دیپلمات‌های‌ آمریکایی آشپزی می‌کرد، کمی فارسی بلد بود و دور از همسر و سه فرزندش در تایلند، در پایتخت ایران امرار معاش می‌کرد تا این‌که انقلاب اسلامی رخ داد؛ اوضاعی که زندگیِ این آشپزِ آن موقع جوان را هم دگرگون کرد. هنوز دیپلمات‌های آمریکایی از خدمات او بهره می‌بردند که در روز ۱۳ آبان ۱۳۵۸ دانشجویان پیرو خط امام سفارت آمریکا را تسخیر کردند و ده‌ها آمریکایی را گروگان گرفتند. در همین روز است که داستان زندگی سومچای با گروگانگیریِ ۴۴۴ روزه گره می‌خورد. اما نه با آن‌ها که گروگان گرفته شدند، بلکه با پنج آمریکایی‌ که موفق به فرار شده و در سفارت بریتانیا پناه گرفته بودند.

این داستان از ماجرای سفارت آمریکا را هیچ‌کس نمی‌داند!

داستان فرار و عملیات نجات این پنج نفر به‌علاوه یک دیپلمات دیگر که بعداً به آن‌ها اضافه شد در فیلم هالیوودی «آرگو» روایت شده‌ است. اما شخصیت مهمی که آرگو به او نپرداخت، سومچای ِ‌تایلندی بود. کسی که در فاصله شش روزِ بین خروج از سفارت بریتانیا تا پناه گرفتن در محل اقامت سفیر کانادا، از پنج آمریکایی مراقبت کرد.

ویکتور تامسِت، دیپلمات آمریکایی و معاون آخرین کاردار آمریکا در تهران، در روز گروگانگیری، همراه با سفیر و یک همکار دیگر خود در ساختمان وزارت خارجه ایران بودند و بخش عمده‌ای از ۴۴۴ روز بعد را هم همان‌جا نگهداری شدند. آقای تامست می‌گوید دیپلمات‌های بریتانیایی که ابتدا به آمریکایی‌های فراری پناه داده بودند، نگران شدند که شاید خود آن‌ها نیز با این کار در خطر قرار گیرند. تامست در سال ۱۹۸۹ در یک مستند آمریکایی به نام «۴۴۴ روز تا آزادی» می‌گوید او بود که برای درخواست کمک به همکارانش به سومچای تلفن می‌زند. تامسِت که همسر تایلندی دارد و تا حدی با زبان آن کشور آشنایی داشت، با اطمینان از این‌که ایرانی‌ها نمی‌توانند این زبان را شنود کنند، با سومچای تماس می‌گیرد و او بلافاصله می‌پذیرد که زمینه انتقال دیپلمات‌ها را به یکی از خانه‌هایی که به آن دسترسی داشت، فراهم کند.

این داستان از ماجرای سفارت آمریکا را هیچ‌کس نمی‌داند!

در شرایط ملتهب آن روزهای تهران، که در هر کوچه و خیابانی ایست بازرسی و گشت کمیته‌ وجود داشت، سومچای و آمریکایی‌ها بسیار نگران بودند که حتی پرده‌های خانه را کنار بزنند. سومچای خطر انتقال و رسیدگی به آمریکایی‌ها را به جان خرید، تا آن‌که در نهایت کانادا پذیرفت که به آمریکایی‌ها پناه بدهد؛ دیپلمات‌هایی که بسیار زودتر از سومچای موفق به ترک ایران شدند. او تنها سه روز پیش از پایان گروگان‌گیری، با حمایت سفارت سوئیس در ایران و دریافت یک گذرنامه جعلی به کشورش بازگشت در حالی‌که حدود یک سال‌ونیم از بیم جانش به صورت مخفیانه زندگی می‌کرد و به گفته خودش چند بار هم در خیابان مورد بازخواست قرار گرفته و از معرکه جان سالم به در برده بود.

این داستان از ماجرای سفارت آمریکا را هیچ‌کس نمی‌داند! «شف سام» همراه با جورج بوش پدر که در آن زمان معاون رئیس‌جمهور آمریکا بود

با پایان گروگانگیری، ویکتور تامسِت که همواره در فکر راهی برای تشکر از سومچای بود، از یک نماینده کنگره تقاضای کمک می‌کند و دو سالی طول می‌کشد تا در نهایت سومچای که حالا دور از خانواده‌اش در هتل شرایتون دوبی کار می‌کرد، به شعبه‌ای از این هتل در بوستون منتقل شود. او سپس خانواده خود را به آمریکا برد و در دهه‌های بعد به کاری که به آن علاقمند بود، یعنی تهیه غذای تایلندی در رستورانش، ادامه داد.

این داستان از ماجرای سفارت آمریکا را هیچ‌کس نمی‌داند!

امروز که ۸۳ ساله است، «شِف سام»، لقبی که جرج بوش پدر به او داد، به تایلند بازگشته و آن‌طور که دخترش سارا می‌گوید، در آرامش و به دور از هیاهو سال‌های آخر عمر خود را می‌گذراند. فرزندانش اما در ماساچوست شغل پدر را در رستورانی به نام «تای تای» ادامه می‌دهند؛ رستورانی که در بخشی از وب‌سایت خود داستان این مرد کمتر شناخته‌شده را روایت می‌کند.

پ
خواندن خبر در منبع