عجیب‌ترین روش گرفتن پاسپورت کانادا

۸ ساعت قبل ۳
وقتی آن مقام وزارت خارجه گذرنامۀ کانادایی مرا به من داد خیلی متشکر شدم. عکس مرا روی گذرنامه‌ای چسباندند، مهر کردند و به من دادند. گذرنامه را گرفتم و به تورنتو بازگشتم.

عصر ایران: باب دوترو ، فیلمبردار  و خبرنگار بریتانیایی است. او دهه های متمادی برای شبکه های گوناگون تلویزیونی تصویر برداری و خبرنگاری کرد. مجموع خاطرات  او در کتابی به نام "خبرنگار" نوشته شده است. این کتاب در ایران با ترجمه علی اکبر عبدالرشیدی و توسط نشر گویا، منتشر شده است.

2112961_833-1-470

دوترو در یکی از فصل های کتابش می نویسد که چگونه به راحتی به او پاسپورت کانادایی دادند. این بخش از کتاب او را با هم می خوانیم و به زودی، فصل دیگری از نوشته های او را از همین کتاب نقل خواهیم کرد:

" ساخت بیشتر مستندهای تلویزیونی بعد از برنامه‌ریزی‌های دقیق آغاز می‌شود.

یک روز با دون کامرون، تهیه‌کنندۀ برنامه‌ی تلویزیونی مجله‌ی خبری در کافه‌ای در شهر تورنتو نشسته بودیم. زمستان بود و هوا به شدت سرد و به اصطلاح زمستانی، برف سنگینی باریده بود و خیابان‌ها پوشیده از برف. دیروقت بود و من تصمیم داشتم پیش از بدتر شدن وضع خیابان‌ها خداحافظی کنم و به خانه بروم. دون با دلخوری از پنجره نگاهی به بیرون انداخت و آهی کشید.

– بابا باید از اینجا بریم و از شر این زمستان و سرما نجات پیدا کنیم. به نظر تو کجا بریم؟

شروع کرد به ورق زدن مجله‌های تایم و نیوزویک. ناگهان چهره‌اش باز شد.

– بالی! جزیره‌ی بالی چطوره؟

به نظر من که عالی بود. پرسیدم چه موضوعی برای گزارش یا ساخت مستند در نظر دارد. دون استاد برنامه‌ریزی و تصمیم‌گیری‌های آنی و فوری بود.

اندونزی تازه از جنگ داخلی این کشورشان فارغ شده بود. شورشیان از حمایت دولت بریتانیا برخوردار بودند و طبعاً مقامات اندونزی گذرنامۀ انگلیسی مرا دوست نداشتند. اما شبکه به توصیۀ دون با مقامات دولت کانادا در اتاوا تماس گرفت و قرار شد مسئله حل شود. در همین مورد فردی از وزارت خارجۀ کانادا با من تماس گرفت و قراری برای ملاقات در فرودگاه اتاوا گذاشت. وقتی مرا دید گفت:

– به کانادا خوش آمدید.

دوازده سالی می‌شد که در کانادا زندگی می‌کردم و هرگز به فکر گرفتن تابعیت کانادا نیفتاده بودم. اما وقتی آن مقام وزارت خارجه گذرنامۀ کانادایی مرا به من داد خیلی متشکر شدم. عکس مرا روی گذرنامه‌ای چسباندند، مهر کردند و به من دادند. گذرنامه را گرفتم و به تورنتو بازگشتم.

حتی با داشتن گذرنامه‌ی کانادایی، باز هم مقامات اندونزی برای صدور ویزا به من علاقه‌ای نشان ندادند. حوصله‌ام سر رفته بود. در کانادا برف با شدت هرچه تمام‌تر می‌بارید و قطر یخ بیشتر و بیشتر می‌شد. زمستان سرد و غیرقابل تحملی در گذر بود.

– حالا که این‌قدر ما را معطل کرده‌اند بهتر است به بانکوک برویم و اگر ویزا را گرفتیم از آنجا به بالی برویم. در مدت اقامت در بانکوک هم می‌توانیم گزارشی تهیه و ارسال کنیم.

دون کامرون به‌شدت از دست زمستان خسته شده بود. او از زمستان نفرت داشت. بالاخره تصمیم به حرکت گرفتیم و راهی بانکوک شدیم..."

باب دوترو در این فصل ماجراهای عجیبی که در تایلند برایشان رخ داده را توضیح می دهد و از جمله می گوید که ماری سمی و خطرناک او را نیش زد ولی به طرز معجزه آسایی از مرگ حتمی نجات یافت زیرا مار، درست قبل از نیش زدن او، فیلی را نیش زده بود و دیگر سمی زیر دندان هایش باقی نمانده بود تا به بدن او وارد کند.

نکته جالب اینجاست که به دوترو، پاسپورت و شهروندی کانادا را دادند تا بتواند به بالی برود و گزارش تهیه کند ولی سفر آنها در تایلند خیلی طولانی شد و او و همکارانش بدون این که به بالی بروند، به کانادا برگشتند: "... خبردار شده بودیم شدیم که ویزای ما در سفارت اندونزی در بانکوک آماده شده است. صدور ویزای ما شش هفته طول کشیده بود. ویزا حاضر شده بود اما ما در بانکوک نبودیم. ما در این سفر به همه جا رفتیم و هر نوع گزارشی تهیه کردیم مگر گزارشی که قرار بود در بالی تهیه کنیم!"

خواندن خبر در منبع