برترینها: عبدالرضا خزایی (روزنامهنگار) در واکنش به افزایش خشونت در جامعه یادداشتی را در کانال تلگرامی چند ثانیه منتشر کرد.
او نوشت: خشونت دارد از چارچوبهای شخصی بیرون میزند و در سطح عمومی، خیابانی و حتی رسمی خود را نشان میدهد. آنچه در روزهای اخیر بر یک پاکبان سمنانی، تکنسین اورژانس زابل یا دانشآموزان روستایی در سنندج گذشته، تنها سه تکه از پازلی بزرگ است؛ تصویری که روز به روز هولناکتر میشود: جامعهای خسته، بیپناه، و لبریز از خشمهای انباشته.
چرا یک معلم باید بچههای کلاسش را برای یک شارژر گمشده کتک بزند؟ چرا یک شهروند در بلوار، به پاکبان حمله میکند؟ چرا بیمار بر سر کسی که آمده برای درمانش، فرود میآید؟ اینها حوادثی نیستند که صرفاً از «مشکل روانی افراد» یا «رفتارهای شخصی» ناشی شده باشند.
این خشونتها، پژواک یک رنج مزمناند؛ رنج فشاری که بر روان و معیشت مردم سنگینی میکند و روزنهای برای بروز سالم نمییابد.
جامعه ما گرفتار خشونتی خزنده شده است؛ خشونتی که از سطوح خرد شروع میشود، اما عملاً حاصل کلانبحرانهایی است که در سیاست، اقتصاد، آموزش، سلامت و رسانه شکل گرفتهاند.
وقتی خط فقر هر روز بالاتر میرود، خدمات عمومی هر روز گرانتر و ناکارآمدتر میشود، و مردم احساس میکنند شنیده نمیشوند و دیده نمیشوند، خشم به صورت ناگهانی و بیمنطق از گلو بیرون میجهد.
آنکه شغلش را از دست داده، آنکه ماهها حقوق نگرفته، آنکه با دندان پوسیده و جیب خالی از درمان ناامید شده، دیگر در برابر محرکهای ساده، تاب نمیآورد. اینها آدمهای بدی نیستند؛ زخمیاند.
دولت و حاکمیت در چنین شرایطی نمیتواند تنها با صدور احکام انضباطی یا بیانیههای اخلاقی به جنگ خشونت برود. باید مسئولیت بپذیرد. باید در سیاستگذاریها بازنگری کند، عدالت اجتماعی را بازتعریف کند و سیاستهای رفاهمحور را تقویت نماید. مدرسه باید محیط امن باشد، خیابان باید مأمن پاکبان و تکنسین باشد، نه میدان جنگ ناگفتهها.
نظام تعلیم و تربیت نیاز به پالایش جدی دارد. خدمات عمومی باید با آموزش مهارتهای تابآوری همراه شوند. رسانهها باید از ترویج کینه و دوگانهسازی دست بردارند. و مهمتر از همه، دولت باید صدای خشم خاموش مردم را بشنود پیش از آنکه به مشت و لگد بدل شود.
خشونت امروز، فقط نتیجه فقر نیست؛ نتیجه بیپناهیست.
مردمی که پناه ندارند، مهربان نمیمانند.