برترینها: طی روزهای اخیر انتشار تصویری از دو بانوی عشایر در توئیتر پرسروصدا شده. کاربری که تصویر را منتشر کرده در توضیح آن نوشته: "زنان عشایر. اینجا قلب تپنده خانه است. به همین سادگی، به همین زیبایی." اما خب نظر کاربران چندان با کپشن این تصویر سازگار نیست. عده زیادی از کاربران معتقدند که نمایش چنین قابی از زندگی عشایر با صفت زیبایی همخوانی ندارد و چیزی که بیشتر مشهود است، نمایش رنج و عذاب زنان در این مدل از زندگیست. برخی دیگر هم معتقدند که چهرههای تکیده و شکسته خود خبر از تلخیها میدهند. آنها میگویند گرچه دوری از زندگی ماشینی طبیعتا زیباییهای خاص خود را دارد اما سخت است که بگوییم در پس سادگی این تصویر، زیبایی و خوشبختی خوابیده باشد.
مطلبی که در ادامه میخوانید، با اتکا به نظرات کاربران توئیتر درباره تصویر مذکور گردآوری شده و انتشار آن به معنای رد یا تایید هیچ نکتهای از سوی برترینها نیست. با ما همراه باشید.
آتنا چراغ اول را روشن کرده: ایرانی موجود عجیبیست. او «زیبایی» را در نکبت میبیند.
پانتهآ هم کنایه زده: خیلی زیباست! مخصوصا وقتی تو ۲۵ سالگی از شدت کار و بدبختی زیاد شبیه ۵۰ سالهها میشن، در سختترین مکانها بدون امکانات بچهدار میشن، هیچ دسترسی به سوادآموزی و کوچکترین خوشی و سرگرمی ندارن و ۲۴/۷ باید در خدمت بقیه باشن. واقعا لجم میگیره از بعضی اظهارنظرهای نسنجیده!
نیایش اما نظر دیگری دارد: شمایی که میگین این زندگی فقیرانه و بدبختانه است، اصلا هم اینطور نیست. هرکی بختیاری باشه خوب میدونه که عشایر چقدر پولدارن. با پول یه گله از گوسفنداشون میتونن بهترین زندگی رو داشته باشن ولی اینجوری زندگی کردن رو انتخاب کردن. خیلی هم قشنگه تازه.
آرمان هم خاطرهای تلخ روایت کرده: مادربزرگم عشایر بود، چهارتا مردهزایی داشت چون پدرش اجازه نمیداد ببرنش دکتر. میگفت بیشتر از ۵۰۰ تا گوسفند داشتیم. میگفت فردای روزی که پسر دومم رو زاییدم و مُرد پاشدم گوسفند ها رو بردم چرا، چون کسی نبود که ببره. هیچ زیبایی توی عشایر بودن نیست.
شهریار هم روایتی تکاندهنده دارد: بیا برو یه مدت بینشون زندگی کن تا زیبایی رو ببینی! من چندماه دکترشون بودم! روزی نبود که زن تحت خشونت خانگی نبینم. از مردی که سر زنشو کوبیده بود تودیوار و نمیذاشت بفرستیمش بیمارستان تا معلمی که مادر شاگردش رو با دوتا دست شکسته آورد چون بچه گفتهبود بابام زده ورفته دیشب!
لئون هم تقریبا با نیایش همنظر است: دوستان خل شدید؟ خب عشایرن دیگه سبک زندگیشون به این شکله. زیر آفتاب و بارون. زودتر شکسته میشن. زحمت میکشن. از زندگی هم کم و بیش راضی و ناراضی مثل باقی مردم. چرا اینقدر علاقه دارید داستان درست کنید؟
آتوسا: چند سال پیش تلویزیون آلمان مستندی نشون داد درباره بختیاریها. یه جاش خانم بارداری رفت پشت یه تختهسنگ. مدتی بعد برگشت و یه نوزاد تو بغلش بود. راه افتاد که برسه به بقیه. سختی و محنت رو رمانتیزه نکنید. مادر خودم بختیاریه و فرهنگشون رو دوست دارم، اما این سبک زندگی سراسر رنجه.
پرهام هم پرسش قابل تاملی مطرح کرده: فانتزی اونجا از بین میره که از این دو زن بپرسیم چند سال دارند تا بدونیم در چه سنی شکسته شدن.
فلامک هم نوشت: به عنوان کسی که فامیل تو عشایر داره میگم، دختری که اول دبستانش رو پنج سال پیش دیدم، امسال دیدمش فکر کردم دبیرستانیه انقد از فشار و کار سریع بزرگ میشن. زیبایی دقیقا کجای این قضیه قرار میگیره؟
فرناز: بچهها مشکلتون با توسعه و رفاه چیه که تو محدودیت و فقر زیبایی میبینین؟
کامران ادامه داد: تو یه مستند میدیدم یه خانم عشایری، کنده سی کیلویی درخت رو تنهایی از بالای کوه رو دوشش میاورد پایین آتیش درست کنه، در حالی که شوهر بیخاصیتش نشسته بود خونه تخمه میشکست. آره زیباست واقعا.
و حدیث: تعریفتون از زیبایی و سادگی و خانه و قلب تپنده اینه واقعا؟ همین زنان عشایر قطعاً کودکهمسر و کودکمادرن. یه مفصل سالم توی بدنشون نیست. دسترسی به هیچ امکاناتی ندارن و در 60 سالگی مثل مامانم حسرت عمر بر باد رفتهشون رو میخورن در حالی که نایی برای ادامه دادن ندارن.