آیا ما در یک برنامه کامپیوتری زندگی می‌کنیم؟

گروهی از فیزیکدانان برجسته نظریه رایج «جهان شبیه‌سازی‌شده» را به چالش کشیدند. تحقیقات جدید نشان می‌دهد که قوانین بنیادی طبیعت حاوی عناصری غیرقابل محاسبه هستند که عملاً ساختن یک مدل کامپیوتری از کیهان ما را ناممکن می‌سازد. این یافته، جایگاه رازآلود و زنده هستی را بیش از پیش تقویت می‌کند.

آیا ما در یک برنامه کامپیوتری زندگی می‌کنیم؟
نمایی مفهومی از ذرات بنیادی و ابعاد ناشناخته کیهان که نشان‌دهنده پیچیدگی‌هایی فراتر از توانایی مدل‌سازی‌های کامپیوتری است.

به گزارش شهریور: پرسش قدیمی و هیجان‌انگیز «آیا ما در یک شبیه‌سازی کامپیوتری زندگی می‌کنیم؟» شاید بالاخره به یک پاسخ علمی نزدیک شده باشد. پژوهشگران به سرپرستی دکتر میر فایزال از دانشگاه بریتیش کلمبیا با ارائه استدلال‌های بنیادین، اعلام کرده‌اند که شبیه‌سازی شدن جهان ما عملاً غیرممکن است.

دلیل اصلی این ادعا در ساختار خود قوانین طبیعت نهفته است. اگر جهان ما یک برنامه رایانه‌ای بود، همانند هر نرم‌افزار دیگری، باید کاملاً بر اساس اصول دقیق ریاضی و الگوریتم‌های قابل تعریف اداره می‌شد. اما فایزال و تیمش معتقدند که فیزیک در سطوح بنیادی، حاوی جنبه‌هایی است که از هرگونه محاسبات ریاضی و الگوریتم‌های رایانه‌ای فراتر می‌روند.

پیوند میان مکانیک کوانتوم و نسبیت

این کشف پاسخی غیرمستقیم به یکی از بزرگترین چالش‌های فیزیک معاصر نیز هست، ناتوانی دانشمندان در آشتی دادن دو نظریه اصلی ما یعنی «نسبیت عام» (که بر مقیاس‌های بزرگ حاکم است) و «مکانیک کوانتوم» (که بر مقیاس‌های بسیار کوچک حکومت می‌کند). فیزیکدانان دهه‌هاست که در یافتن یک نظریه واحد برای پیوند دادن این دو دچار مشکل بوده‌اند. محققان جدید می‌گویند دلیل این عدم موفقیت، این است که طبیعت در همه جای خود ماشینی و قابل محاسبه نیست.

استناد به پدران ریاضیات

برای اثبات این ادعا، تیم فایزال به دستاوردهای سه نابغه ریاضیات در قرون گذشته، یعنی کورت گودل، آلفرد تارسکی، و گریگوری چیتین، استناد کرده‌اند. این ریاضی‌دانان اثبات کردند که هر سیستم ریاضیاتی خودبسنده، هر قدر هم کامل باشد، همیشه حقایقی در درون خود دارد که توسط خود آن سیستم قابل اثبات یا محاسبه نیستند.

بر این اساس، فیزیکدانان نتیجه می‌گیرند که واقعیت ما نیز چنین است؛ جایی که بخشی از آن نه بر اساس اعداد و فرمول‌ها، بلکه بر اساس درک شهودی و ماهیت انسانی تعریف می‌شود.

اگر چنین باشد، جهان ما چیزی زنده، پویا و فراتر از منطق صفر و یکی کدها است. این دیدگاه، ارزش تجربه‌های ذهنی مانند خلاقیت، آگاهی و احساسات انسانی را در ساختار هستی پررنگ‌تر می‌کند و آن‌ها را از توهمات یک سیستم شبیه‌سازی شده به بخشی ذاتی از واقعیت ارتقا می‌دهد. در نهایت، فیزیک بار دیگر بر فلسفه صحه می‌گذارد؛ هستی در ژرف‌ترین لایه‌های خود، رازی است که شاید ابد باید ناشناخته باقی بماند./ پایان پیام